به همه ی بانوان رنج کشیده ی کشورم

سایه ات وقتی که بانو از سرم کم می شود

زندگی در پیش چشمانم جهنم می شود

شاعرم ، دیوانه ام ، اصلاً بدونت نیستم

بی تو این دیوانه ، این شاعر کی آدم می شود؟

غم ، نه اصلاً اعتقادم  نیست وقتي با توام

تو که پیشم نیستی غم واقعاً غم می شود

کس چه می دانست روزی میفتد دست خودم

برگریبانم  و مار آستینم می شود؟

شاید این تقدیر شوم توست یا نحسی من

این که هر چیزم برايت هیچ چیزم می شود

بگذرم حالا که هر چه هست از تو راضیم

زندگی یک روز نی، یک روز رامم می شود